آسمان مزدایی
معرفی آسمان مزدایی
اولین آفرینش از آن آسمان است- در بخش آفرینش مادی از کتاب بندهش می خوانیم:«نخست، آسمان را آفرید، روشن، آشکارا، بسیار دور و خایه دسیه و (از) خماهن که گوهر الماس نر است».(1)
پس آسمان بعنوان نخستین آفریده، شاهد و ناظر بر آفرینش دیگر کائنات، بوده است و بر جزئیات وجود آنها واقف است.
آسمان حریم امن آفرینش- در بندهش در ادامه ی این مطب آمده است:
«او آفریدگان را همه در درون آسمان بیافرید، دژگونه بارویی که آن را هر افزاری که برای نبرد بایسته است، در میان نهاده شده باشد؛ یا به مانند خانه ای که هر چیز در (آن) بماند.» (2)بنابراین، دومین ویژگی آسمان از دیدگاه بندهش امنیت آن دانسته شده، آسمان چون حصاری، گرداگرد کائنات را فرا گرفته و از آنها محافظت می نماید، شاید تشبیه آسمان به پوست، در اندام انسان- غول اساطیری نیز که در بندهش بیان شده، از همین دیدگاه نشأت گرفته باشد . چرا که پوست، وظیفه ی محافظت از سامانه ی داخلی بدن را بر عهده دارد و وظیفه ی آسمان نیز محافظت از سامانه ی آفرینش، در برابر هجوم خارجی است.
تعالی آسمان- دیگر از ویژگیهای خاص آسمان که در متون پهلوی به آن اشاره شده است، بلندی و رفعت خیره کننده ی آن است؛ بنابراساطیری مزدایی و آنچه در روایات پهلوی ذکر شده، آسمان دارای چهار طبقه بوده است؛ که به ترتیب نزدیکی آنها به زمین، عبارت بودند از: پایگاه ستارگان، ماه، پایگاه خورشید و پایگاه روشنی بی پایان(بهشت)، اما در بندهش، تعداد این طبقات را، مطابق باتعداد هرمزد و مهین فرشتگان دانسته و هفت طبقه گفته اند:
«نخست ابر پایه؛ دیگر سپهر اختران؛ سدیگر ستارگان نیامیرانده؛ چهارم بهشت (که) ماه بدان پایه ایستد؛ پنجم گرودمان که انغز روشن خوانده شود و خورشید بدان پایه ایستد؛ ششم گاه امشاسپندان؛ هفتم روشنی بیکران، جای هرمزد».(3)
ارتباط آسمان و زمان- چهارمین ویژگی آسمان، ارتباط تنگاتنگ این پدیده با مقوله ی زمان است، مطابق آنچه د ربندهش بیان شده، زمان اولین آفریده ی هرمزد است:
«چون هرمزد آفریدگان را بیافرید، زمان درنگ خدای، نخستین آفریده بود که او فراز آفرید.» (4)
از سوی دیگر اولین آفرینش مادی هرمزد، آسمان است:
«او نخست آسمان را آفرید برای بازداشتن (اهریمن و دیوان)؛ باید که (آن آفرینش را) آغازین خواند».(5)
و آسمان خود آفریده ی زمان است:
«سپهر را از زمان آفرید که خود تن ز روان درنگ خدای و تقدیر ایزدی است.» (6)
در اساطیر عامّه ی مردم، پیدایش زمان، حاصل چرخش آسمان دانسته می شود. درحالیکه در اعتقادات مزدایی آن گون که پیداست، این زمان است که آسمان را پدید می آورد، در حقیقت، نام آسمان در اساطیر ایران و سایر ملل، چنان با مقوله ی زمان آمیخته شده که تفکیک آنها از یکدیگر غیر ممکن می نماید و برای پی بردن به راز این اختلاط، تنها باید به بررسی علل آن پرداخت.
آسمان، پدر کیهان- مهمترین ویژگی آسمان از دیدگاه اساطیر مزدایی که چهار ویژگی پیشین را نیز در بر می گیرد، ایفای نقش پدری کیهان است، این مطلب را هیچگاه، صراحتاً در اوستا و کتب پهلوی نمی توان یافت، اما از آنچه در این متون، پیرامون آسمان و ویژگیهای آن بیان شده و نیز تقابل میان آسمان و زمین- که در اوستا از آن با عنوان زمین مادر یاد شده- می توان به اهمیت نقش آن در پیدایش گیتی پی برد.
مینوی آسمان- آخرین ویژگی آسمان که البته نمی توان آن را تنها مختص آسمان پنداشت، روحمندی آن است. مطابق اعتقادات مزدایی، این روحمندی که پیش از این نیز درباره ی آن سخن رفت، در سراسر هستی، جاری و ساریست و علاوه بر عالم مینویی، جهان مادی را نیز در بر می گیرد. بر طبق این اعتقادات، تمام پدیده های مزدا آفریده، دارای روانی آگاه و فعال هستند تا آن جا که در برابر کردار و پندار و گفتار اهریمنی واکنشهایی آگاهانه و خردمندانه از خود نشان می دهند. آسمان، نخستین آفریده و محافظ و پدر کیهان است. مینوی او نیز مینویی خاص با ویژگیها و واکنشهایی منحصر به فرد است که در بندهش اینگونه توصیف شده است:
«مینوی آسمان، (که) اندیشمند و سخنور و کنشمند و آگاه و افزونگر و برگزیننده است، پذیرفت، دوره ی دفاع بر ضد اهریمن را، که باز تاختن (وی را به جهان تاریکی) نهلد. مینوی آسمان- چونان گردارتشتاری که زره پوشیده باشد تا بی بیم، از کارزار، رهایی یابد- آسمان را بدان گونه بر تن دارد.» (7)
شش ویژگی مزبور، معرّف آسمان مزدایی است که در اوستا و متون پهلوی از آن با عنوان «سرای اشونان» یاد شده و مورد ستایش قرار گرفته است. در بخش بعدی این فصل، به بررسی دقیق تر این ویژگیها پرداخته و بازتاب آن در حماسه های فارسی را مورد نقد و تحلیل قرار می دهیم.
آسمان، اولین آفریده- در باور مزدایی، آسمان اولین آفریده ی جهان مادی است و سایر کائنات، پس از ایجاد او (آسمان) ست که پا به عرصه ی وجود می گذارند، بدین اعتبار او شاهد و ناظر بر آفرینش دیگر آفریدگان بوده و از چگونگی و جزئیات ایجاد آنان مطلع است. این مطلب، در کتب شاعران پارسی گوی به صورت تقدّم سرایش، در صفت آسمان نمایان است، در شاهنامه، فردوسی پس از ذکر چهار عنصر (آب، باد، خاک، آتش) که آنان را سرمایه ی گوهران می داند و چهار طبع که پدید آمده از چهار عنصرند، به ستایش آسمان پرداخته و می گوید:
«پدید آمد این گنبد تیز رو
شگفتی نماینده ی نو به نو
ابرده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد» (8)
و پس از ذکر آفرینش آسمان، به آفرینش زمین، دریا، کوه و دیگر مخلوقات می پردازد و بدین سان، ترتیب آفرینش را از دیدگاه خود بیان می دارد، نظامی نیز این مطلب را در قالب بیتی، اینگونه بیان می دارد:
«به تقدیر و حکم جهان آفرین
نخست آسمان کرده شد با زمین»
بدین سان، آسمان، بعنوان نخستین آفریده ی اهورامزدا از قدرتی خارق العاده و نسبتاً برابر با آفریننده ی خویش، برخوردار است تا جائیکه بجز امر آفرینش و مرگ که ویژگی اهورامزدا است، قادر است در سایر امور مخلوقات، دخل و تصرف نماید. این باور، تنها مختص دین مزدیسنان نیست. در تاریخ ادیان، آسمان، صورت مثالی نظام عالم تصور می شود. از این رو که آن را ناظر برهمه چیز می دانند.(9) اوحدی مراغه ای این مطلب را در غالب بیتی اینگونه بیان می کند:
«در جهان هر چه جسم و جان دارد
آسمان صورتی از آن دارد»
اما در آئین مزدایی و زروانی، آسمان، مدبّر و معین کننده ی سرنوشت عالم دانسته می شود؛ در مینوی خرد می خوانیم:
«هر نیکی و بدی که به مردمان می رسد از هفتان، (هفت سیاره) و دوازدهان، (دوازده برج) است و آن دوازده برج، در دین، به منزله ی دوازده سپاهبد از جانب اورمزد و آن هفت سیاره، به منزله ی هفت سپاهبد از جانب اهریمن هستند و آن هفت سیاره، همه ی آفریدگان را شکست می دهند و به دست مرگ می سپارند، یعنی آن دوازده برج و هفت سیاره، تعیین کننده ی سرنوشت و مدبر جهان هستند.» (10)
در کارنامه ی اردشیر بابکان نیز در شرح پادشاهی اردوان، به اخترشماری بر اساس دیدن در هفتان، (هفت سیاره) و دوازدهان، (دوازده برج) اشاره شده است:
تأثیر این اعتقاد در متون ادبی مورد بحث ما به خوبی نمایان است:
«نگه کن در این گنبد تیز گرد
که درمان ازویست وز ویست درد
ازو دادن فزونی ازو هم شمار
بدو نیک، نزدیک او آشکار» (11)
«خاصه کین راه، راه نخجیر است
آسمان با کمان و با تیر است»(12)
«سخن رفتشان یک به یک، هم زمان
که از ماست بر ما، بد آسمان »(13)
چنین است رسم، این گذرگاه را
که دارد به آمد شد این راه را
یکی را در آرد به هنگامه تیز
یکی را ز هنگامه گوید که : خیز
مکن زیر این لاجوردی بساط
بدین قلعه ی کهرباگون، نشاط
که رویت کند کهرباوار، زرد
کبودت کند جامه، چون لاجورد»(14)
«ترا باد پیروزی از آسمان
مبادا به جز داد و نیکی گمان» (15)
اعتقاد به تأثیر افلاک و نیروی بخت، در ادبیات فارسی به شکل جستجو در احوال ستارگان، طالع بینی و یافتن راز سپهر متجلی شده است. چنان که شاهان و قدرتمندان، هنگام تولد نوزاد، دانستن زمان مرگ کسی، انتخاب روز و زمان مناسب برای جنگ، ساختن بنا و کاخ، دانستن زمان و عاقبت ازدواج خود و فرزندانشان و هنگامی که بلا یا جنگی عارض می شد از منجّمین و طالع بینان می خواستند تا پیشگویی کنند. در بیشتر مواقع، پیشگویی ها چنان دقیق بود که ماه و روز واقعه، بیان می شد و آن حادثه، به وقوع می پیوست . در اساطیر چین نیز ستاره شماری و اختر بینی توسط ستاره شمار چینی انجام می شد که شامل تعیین سعد و نحس ایام و روز و فصول انجام امور بود و اصل مهمی به شمار می رفت. (16) «زنر» این اعتقاد را در ایران متأثر از آیین زروانی مذهب زردشتی می داند.(17) زیرا مزدیسنان، پنج بهر، از بیست و پنج بهر اعمال آدمی را در گروه بخت می دانند و به نظر آنان، زروان، تقدیر کننده ی خوب و بد است و ستارگان، عوامل اویند.(18)
بازتاب این باورها را در متون مورد بحث ما نیز می توان باز یافت.
«ستاره شناسان بر او، بر شدند
همی ز آسمان، داستانها زدند
بدادند زان روز تلخ آگهی
که شد تیره آن تخت شاهنشهی
گه رفتن آمد، به دیگر سرای
مگر نزد یزدان، به آیدت جای»(19)
«مرد اختر شناس طالع بین
کرد مسیر طالعی خجسته گزین.
شیده بر طالعی خجسته نهاد
کرد گنبد سرای را، بنیاد» (20)
«سطرلاب فرزانه در آفتاب
به طالع گرفتی چون مه در شتاب
چو طالع به پیروزی آمد پدید
جهان کرد شمشیر شه را کلید» (21)
«ستاره شناسان به روز دراز
همی ز آسمان باز جستند راز
به سام نریمان ستاره شمر
چنان گفت کای گرد زرّین کمر
ترا مژده از رخت سهراب زال
که باشند هر دو به شادی همال
ازین دو هنرمند پیلی ژیان
بیاید ببندد به مردی میان
جهان زیر پای اندر آرد به تیغ
نهد تخت شاه از بر پشت میغ» (22)
رواج اصطلاحات نجومی چون تثلیث، تربیع، تسدیس، رصدبستن، قران و مقارنه، طالع دیدن، سعد و نحس و دلالت آن بر سرنوشت بشر، می تواند ناشی از این تأثیر باشد. چنان که سعد و مبارک شمردن سیّارات زهره و مشتری و نحس بودن بهرام و کیوان در ادبیات ما، نشانه ای از همین تأثیر است.
در بندهش، دو سیاره زحل و بهرام، شوم و بزه کار فرض شده اند و مطابق روایت مؤلف بندهش و زادسپرم، مرگ کیومرث، معلول پیروزی و توقّف سیّاره کیوان، ستاره مرگ شناخته شده است.
اما سیاره هرمزد (مشتری) ستاره ی زندگی و مقدّر کننده ی جان کیومرث یپش از مرگ اوست:
«بدین روی گویند که : هرمزد ستاره ی زندگی و کیوان ستاره مرگ است. که هرمزد به سبب ناتوانی در برابر دشمن، آن بخشد که دشمن را کام است ؛ زندگی، روائی و خواسته دهد. کیوان به سبب چیرگی بر دشمن، آن کند که مخالف این است ؛ مرگ، تباهی و درویشی بدین روی، پتیاره است».(23)
در این خصوص (سعد و نحس بودن سیارات و تأثیر آن در سرنوشت آدمیان)، متون ادبی ما مضامینی به دست داده اند:
«که این اختران گرچه فرّح پی اند
ز نافرّخی نیز، خالی نیند
چون نحس اوفتد، دور سیارگان
بود دور، دور ستمکارگان
چو باز اختر سعد، یابد قران
به نیکی رسد دور نیک اختران
فلک تا رسیدن بدان بازگشت
ورق های ما باری اندر نوشت» (24)
«که خرطوم او از هو برتر است
زگردون مر او را زُحل، باورست» (25)
«که ای مشتری ای ستاره ی سعد
ای در همه وعده صادق الوعد»(26)
«سعادت برگشاد اقبال را دست
قران مشتری در زهره پیوست» (27)
کار برد اصطلاح زیج یا زایجه در متون ادبی ما نیز متأثر از ستاره بینی و تفاؤل به احکام آسمان است:
«به صلّاب کردند، زاختر نگاه.
هم از زیج رومی، بجستند راه
از اختر چنان دید خرم نهان
که او شهریاری بود در جهان
اَبَر هفت کشور بود پادشا
گو شاد دل باشد و پارسا» (28)
زیج یا زایجه، شکلی است با دوازده خانه که از آن حالات ماه و سال و مولود استخراج می شود. ازینرو که منجم در اول ماه یا سال تولد یا حادثه ای، طالع وقت را می بیند که چه برجی است و آن را خانه ی اول قرار داده، یازده برج دیگر را در یازده خانه ی دیگر نوشته، هر کوکب سیار، در هر برجی باشد درخانه ی آن ثبت کرده و اصول احکام نجومی را از آن استخراج می کند.
اما شاعران متشرّعی چون نظامی و عطّار، با وجود کاربرد مضامین ناشی از تأثیرات فلک بر سرنوشت بشر، به ردّ احکام نجومی و تأثیر آن در سرنوشت پرداخته اند:
دفتر افلاک شناسان بسوز
دیده ی خورشید پرستان بدوز» (29)
و نیز عطار گوید:
«دیده باشی کان حکیم کم خرد
تخته ی خاک آورد در پیش خود
پس کند آن تخته پر نقش و نگار
ثابت و سیّاره آرد آشکار
هم نحوست هم سعادت برکشد
خانه ی موت و ولادت بر کشد
چون حساب نحس کرد و سعد آن
گوشه ی آن تخته گیرد بعد از آن
برفشناد، گویی آن هرگز نبود
آن همه نقش و نشان هرگز نبود»(30)
پی نوشت ها :
1- بندهش/ 40.
2- همان/ 40.
3- بندهش/ 48.
4- همان/ 36
5- همان/ 39.
6- همان/ 38.
7- همان/ 40.
8- شاهنامه/ ج 1/ 15.
9- رساله در تاریخ ادیان/ 76.
10- مینوی خرد/ ترجمه احمد تفضلّی/ نشر توس/ تهران/ 1379/ پرسش 7/ بند 21- 17.
11- شاهنامه/ ج 1/ 17.
12- هفت پیکر
13- شاهنامه/ ج 2/ 45/ 25.
14- همان/ ج 1/ 13/ 21
15- همان/ ج 1/ 81/ 36.
16- اساطیر چین/ 197.
17- زنر/ آر. سی؟ زروان (معمای زرتشتی گری/ ترجمه ی دکتر تیمور قادری/ انتشارات فکر روز/ تهران/ 1375/ 371.
18- همان/ 256.
19- شاهنامه/ ج 1/ 247.
20- هفت پیکر/ 144.
21- نظامی/ شرفنامه/ از روی نسخه ی دکتر وحید دستگردی با مقدمه ی دکتر حسین وحیدی/ جلد 2/ انتشارات صفی علیشاه/ تهران/ 1377/ 720.
22. شاهنامه/ ج1/ 81- 180.
23- بندهش/ 66- 60.
24- خردنامه/ 247.
25- شاهنامه/ ج 7/ 37.
26- نظامی/ لیلی و مجنون/ از روی نسخه ی دکتر وحید دستگردی با مقدمه ی دکتر حسین وحیدی/ جلد 1/ انتشارات صفی علیشاه/ تهران/ 1377/ 537.
27- شاهنامه/ ج 7/135.
28- همان/ 266.
29- بندهش/ 66- 60.
30- عطار/ منطق الطیر/ به اهتمام دکتر سید صادق گوهری/ انتشارات علمی فرهنگی/ تهران/ 1368/ 203.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}